میدونم این روزها کرونا و اخبارش و حضورش خیلی دل و دماغی براتون نگذاشته و خبرها حال همه رو بد کرده، ولی فکر کردم شاید بد نباشه به بهانه کرونا بتونیم از این شرایط سخت کمی ارام تر عبور کنیم .
طبیعتا وقتی اتفاقی مثل شیوع یک بیماری رخ میده ، همه دچار ترس و دلهره میشند که نکنه مبتلا بشیم ، نکنه بمیریم و هزارتا سوال دیگه که میتونه حالمون رو بد کنه ، کاملا قابل درک هست .
توی این روزها همه یه جورایی هم غصه خودمون رو میخوریم و همه غصه دیگران رو.
و چقدر که همه به این همدلی ها نیازمند هستیم
.
رسانه ها گاها بعضی اخبار رو بزرگتر و شدید تر از اونچه که هست نشون میدند چون اونها هم مایلند دیده بشند ، ولی بهتره توی این شرایط بحرانی خیلی به رسانه ها بیش از حد توجه نکنیم ، همه ما پزشکی داریم در محلمون که میتونیم اطلاعات درست رو بکیریم ، فقط کمی مراقبت و ااحتیاط میتونه کمک کنه به ما با کمترین آسیب عبور کنیم.
از طرفی توی این شرایط همه ما نگران عزیزانمون ، خودمون و همدیگه هستیم ، مخصوصا که سال سختی بر همه گذشت و خب الان توی اسفند ماه خیلی از کسب و کار ها از رونق افتاد و طبیعی هست که مشکلاتی هم اضافه میشه به دیگر استرسهامون.
همه اینها یک طرف ولی کرونا بجز شیوع بیماری چیز دیگری هم به همراه داره و اون فکر کردن به « مرگ » هست.
و انچه که قابل توجه هست حضور مرگ در کنار زندگی است و خیلی طبیعیه ،این که همه ما روزی بمیریم ، فقط چه زمانی رو نمیدونیم و از کنترل ما خارج هست . و چقدر خوب که به اونهم مثل زندگی فکر کنیم.
حتما همه ما لحظاتی رو تجربه کردیم که به مرگ فکر کردیم، و اینکه دیگه نباشیم ، عزیزانمون چی میشن ؟ خانواده؟ همسر؟ شوهر؟ فرزندان؟؟؟؟
طبیعتا فکر به مرگ ترس آوره مخصوصا برای کسانیکه خوب زندگی نکردند، ولی این یک حقیقته که هر لحظه و هر آن با اتفاقی میتونه مارو ببلعه در کام خودش.هر بار با اسمی ، کرونا ، زلزله ، تصادف، فلان بیماری و و و ...
ولی هست .
چقدر خوبه که دوباره فکر کنیم به اینکه چه کردیم ؟ چکار میتونستیم بکنیم و چکار بکنیم ؟
میتونیم رنگ و معنای بودنهامون رو با تغییراتی عوض کنیم و معنایی قشنگتر به بودن و زندگی هامون بدیم ، میشه با یک پیام یه تلفن به عزیزان و خانواده و دوستان توجه و محبت و عشق خودمون رو بدیم، حضورمون رو پر رنگ کنیم ، زمان برای هیچکس بی انتها نیست و ما از یک ثانیه بعد ناآگاه.
شاید اگر بدونیم ممکنه خیلی راحتتر از اونی که فکر کنیم بمیریم کمی مهربانتر باشیم باهم .
دنیا همیشه مجالی برای بعدا به ما نمیده.
باید از کرونا بهانه ایی بسازیم که زندگی کنیم اونهم با عشق ، با محبت و انگیزه های قوی تر و محکم تر .
امیدوارم هممون با آگاهی ، هوشیاری و همدلی این روزهای اخر سال رو سپری کنیم و درس کرونا برای ما جز کاشت عشق و مهربانی و بخشش نباشه .
آمین
حواسمون بهم باشه
آموزش خودمراقبتی به کودکان توسط خانواده در ابتدا و در دوران کودکی و از مهدهای کودک و مدارس در مراحل بعدی رشد کودکان و نوجوانان میتواند از بروز بیشتر این مسائل در آینده جلوگیری کند و کمتر شاهد تعرض به کودکان در محیطهای مختلف باشیم .
کودکانی که مورد تعرضهای جنسی قرار میگیرند معمولا به چند دلیل این موضوع را با دیگران در میان نمیگذارند، برخی از بچهها بهدلیل ترس و تهدید فرد تعرضکننده این مسئله را به والدین اطلاعرسانی نمیکنند، مورد دیگر زمانی است که بچهها سن کمی دارند و از قدرت و توان لازم برای دفاع از خود برخوردار نیستند و اگر به خانواده مسئله را عنوان کنند، خانواده به بهانه حیثیتی بودن مسئله دنبال موضوع را نمیگیرند که به این ترتیب فرد معترض بیشتر جری شده و بر اعمال خود پافشاری میکند.
یکی از عوامل مهم برای جلوگیری از این مشکلات آموزش به کودکان است که در پستهای بعدی به آن اشاره خواهم کرد.
((با تشکر از پدرم که بعنوان یک کارشناس ارشد حقوق جزا من را در جهت فهم موضوع وجمع آوری مطالب کمک می کند.))
با توجه به ضرورت آموزشهای بهداشتی مرحله ی دوم در خصوص آموزش پدیکلوز(شپش موی سر) در مدرسه انجام شد. وجود اینگونه آموزشها لزوماًً بر این معنا نیست که کسی در میان دانش آموزان مبتلا باشد بلکه آموزش و بالا بردن سطح آشنایی با برخی بیماریها و موارداینچنینی (به دلیل تجمعی بودن تعداد افراد در یک محل) بسیار لازم بوده و باعث جلوگیری از شیوع در مدرسه و عدم مبتلا شدن دانش آموزان است.